شماره اول: نگاهی کلان به شاخصهای مد و لباس
مقدمه

با ارزیابی زندگی بشر و تحولات آن، می‌توان مشاهده نمود که انسان از همان آغاز پیدایش، کوشیده است تا پوشش مناسبی برای خود تهیه کند. به گواه تاریخ حداکثر در قریب به اتفاق کشور‌های جهان، مسأله پوشش و به ویژه حجاب زنان، امری معمول بوده است و هر چند که در طول تاریخ، فراز و نشیب های زیادی طی کرده است و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان و یا متنفذان مذهبی شدت و ضعف گرفته است، ولی هیچ‌گاه به طور کامل از بین نرفته است. در ایران باستان نیز به طور مثال، زنان چادری مستطیلی شکل بر روی همه لباس‌های خود داشته‌اند و مثلاً ایلامی‌ها، برای زنان خود لباس‌هایی تجویز می‌کرده‌اند که تا پایین زانوی آنها را می‌پوشانده است. عام بودن پوشش و حجاب، به معنای همه زمانی و همه جایی بودن آن در میان ملل گوناگون، به رغم عقاید، مذاهب و شرایط جغرافیایی متفاوت، نشانگر آن است که تمایل به پوشش و حجاب از فطریات دورنی انسان سرچشمه می‌گیرد، نه از تمدن، فرهنگ و یا عقاید مذهبی خاص.

از آنجا که مقوله پوشش و لباس منحصر به انسان است، لذا از جمله مسائلی است که انسان همواره در زندگی خود با آن در ارتباط بوده است و به عنوان یک نیاز ضروری و جزء جدایی ناپذیر حیات انسانی، به آن نگریسته می‌شود. لباس در زندگی روزمره انسانها نیز کارکردهای متنوعی داشته است. اولین کارکرد آن، پاسخگویی به نیاز فطری «خود استتاری» است. بر اساس این نیاز، انسان در هر شرایطی حتی در محیطی که در معرض دید نباشد، تمایل درونی به برخورداری از حداقل میزان پوشش دارد و از برهنگی می پرهیزد.1
همچنین تأمین امنیت فردی از جهت محافظت بدن در شرایط متنوع جوی، از دیگر کارکردهای پوشاک است. پوشش و بهره‌گیری از لباس، به نیاز طبیعی خود آرایی انسان نیز پاسخ می‌دهد که تنوع الگوهای پوششی در میان افراد و نیز زیبایی‌ها و جذابیت‌های به کار رفته در لباس‌ها، مؤید این مسئله است. افراد با توجه به سلایق، انگیزه‌ها و فرهنگ حاکم بر محیط، در انتخاب شکل، رنگ و جنس لباس مورد علاقه خود اعمال نظر می‌کنند و با جلوه‌گری از طریق آن، به حس خودآرایی و زیبایی دوستی  درونی شان پاسخ می‌دهند.
از سوی دیگر، علاوه بر موارد فوق، کارکردهای اجتماعی لباس نیز مطرح می‌گردد. امروزه لباس هویت خاصی را از افراد و حتی جامعه نمایان می‌کند. الگوهای مختلف پوشش و مد، ضمن ایجاد شخصیت و تبیین جایگاه فردی، بیانگر سنت‌ها، ارزش‌ها و نوع فرهنگ حاکم بر جوامع هستند. لباس و پوشش با هنجارها و ارزش‌های حاکم بر جوامع گره خورده است و می‌تواند به عنوان یکی از ابزارهای مهم در جهت شناخت فرهنگ و هویت ملی و حتی وقوع تحول در ساختار فرهنگی یک جامعه به کار می‌رود. بسیاری از قدرت‌های استعماری از این حربه برای نفوذ فرهنگی در ملت ها و در نهایت سلطه همه جانبه بر آنها استفاده کرده و می‌کنند.کشف حجاب در دوران رضاخان پهلوی و تلاش اروپائیان برای ترویج فرهنگ ابتذال در ایران از طریق مدها و الگوهای ضد اخلاقی پوشش غربی در پیش از انقلاب، گواهی بر این مدعاست.
مهمترین مسئله و چالش مرتبط با پوشش و لباس در شرایط کنونی، مساله مد است. با توجه به اهمیت فراوان این مسئله و تاثیر و جایگاه آن در نقشه مهندسی فرهنگی کشور و وجود دیدگاههای متنوع  در این زمینه، ابتدا به واژه شناسی این کلمه و بیان تاریخچه مختصری از آن اشاره شده است. سپس رویکردهای کلی به مسئله مد بیان شده است در ادامه به مساله مد و پوشش در فرهنگ ایرانی-اسلامی، پرداخته شده است و سعی گردیده است تا شاخص های کلی آن از منظر اسلامی و فرهنگ و سنت ایرانی، ترسیم گردد.

مفهوم مد و تاریخچه آن:

واژه مد (Fashion) واژه ایی فرانسوی است و در زبان فرانسه به معنی طرز، اسلوب، عادت، شیوه و سلیقه و باب روز آمده است. این واژه پس از جنگ جهانی اول، به دنبال نفوذ تمدن غرب وارد زبان فارسی شد. فرهنگ دهخدا مد را اینگونه تعریف می‌کند:
«مد لغتی فرانسوی به معنای روش و طریقه موقت است که طبق ذوق و سلیقه اهل زمان، طرز زندگی و لباس پوشیدن و غیره را تنظیم می‌کند. شیوة متداول و باب زمان در شئون زندگی اجتماعی را مد گویند.»2
دایرالمعارف تطبیقی علوم اجتماعی، مد را اینگونه تعریف می‌کند:
«مد عبارت است از شیوه‌های نسبتاً زودگذر کنش درآرایش شخصی یا طرز گفتار و بسیاری دیگر از رفتارها. تفاوت مد با رسم در آن است که بر خلاف رسم که دوام و دیرپایی ویژگی آن می‌باشد، مد تازه است و تبعیت از آن بیشتر به خاطر تازگی آن می‌باشد.»3
در جامعه شناسی، به رفتار جمعی نوظهور که به قدر رسم اجتماعی تثبیت نشده باشد، مد می‌گویند. پیدایش ظهور و افول مد، با همه سرعت آن معمولاً پنج مرحله زیر را شامل می‌گردد:

1) آفرینش و ایجاد مد
2) ارایه و معرفی مد
3) مردم پسند کردن مد، که این مرحله معمولاً با بمب باران اطلاعاتی و پرسش همه جانبه رسانه‌های جمعی صورت می‌پذیرد
4)تولید انبوه
5) پس از آنکه تقاضای جدید به اوج خود رسید، قوس نزولی تقاضا و زوال مد آغاز شد، با پیدایی مد جدید، مد قبلی از دور خارج می‌شود.

با توجه به اهمیت روز افزون مد و تأثیر بسیار زیاد آن بر فرهنگ عمومی جامعه و همچنین اهتمام به عناصر مثبت و منفی مدگرایی، باید به تولید نوگرایی و زایش مداوم فرهنگی آن اندیشید و در عین پاسخگویی به نیازهای بشری در زمینه پویایی، حقیقت جویی، زیباگرایی و کمال طلبی، سلیقه وی را در لباس و آرایش و طرز زندگی با نحوی متقارن با تعلقات فرهنگی و هویتی او بهبود بخشید.

نظریه های فرهنگی مد
اگر مد را جلوه ایی از سبک زندگی بدانیم، ماکس وبر برخلاف مارکس، سبک زندگی را بیش از آنکه بر تولیدات استوار بداند، بر الگوی مصرف استوار می‌دانست. در نظر وی، مصرف فرآیندی است که کردارهای اجتماعی و فرهنگی متفاوتی را شامل می‌شود و بیان‌کننده تفاوت میان گروههای اجتماعی است. تفاوت‌ها تنها ناشی از عوامل اقتصادی نیست. از بحث وبر در مورد سبک زندگی می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که مشابهت در الگوی رفتاری و مصرف، غالباً با گرد آمدن در اماکن خاص و حتی تشابه الگوی ارزشی و ذهنی همراه است.4
از دیدگاه کروبر، مد عبارت است از تفاوت و تغییر، آن هم تغییری خاص، زیرا در حالیکه بسیاری از پدیده‌های اجتماعی بر اثر رشد درونی یا علل بیرونی دگرگون می‌شوند، مد تغییری بی‌بدیل و در واقع تغییر برای تغییر است. لکن به نظر برخی دیگر، نباید این دو جنبه را متضاد و جدا از هم دانست، بلکه باید آنها را به هم پیوند داد و چنانچه فلوگل بیان می‌کند «غرابت مد» در همین است. مد یک حرکت نیست، بلکه دو حرکت است؛ یکی اینکه افراد طبقه پایین را سوق می‌دهد که به افراد طبقه بالا شبیه شوند و دیگر اینکه افراد طبقه بالا را ترغیب می کند که وضع گذشته را رها کنند و نگذارند افراد طبقه پایین به آنها برسند. 5   
در مد میل همرنگی با دیگران، با میل به ممتاز بودن همراه است و میل اخیر به صورت خودنمایی ظاهر می‌شود. بنابراین از لحاظ روانی، مد با نوعی خودنمایی و نیاز به جلب توجه دیگران به خود بستگی دارد. البته به قول فلوگل، باید این نیاز را در بافتی از چشم و هم چشمی جنسی و اجتماعی درک کرد. وی شکل پوشاک در یک برهه از تاریخ را اینگونه بیان می کند که "میان مد، افکار رایج و هویت زنان رابطه متقابلی وجود دارد ... اخیراً نیز بعضی از دانشمندان خاطر نشان کرده‌اند که در هر دوره تاریخی، میان سبک معماری و سبک پوشاک، نوعی نزدیکی و خویشاوندی وجود دارد (همان).
وبلن، پدیده مد را به کمک انگیزش‌های اجتماعی رفتار رقابت‌آمیز تبیین کرد. از نظر وی، مد مختص طبقه بالای جامعه است که برای کسب درآمد مجبور به انجام کار نیستند. وقتی مد در سطح جامعه توسعه یابد، بوسیله طبقات پایین‌تر تقلید می‌شود. طبقات بالاتر نیز همواره برای حفظ موقعیت اجتماعی خود، صور جدیدی از الگوهای مصرف می‌آفرینند. «مد روز بودن» معیاری است که طبقه مرفه برای باز تولید جایگاه مسلط خود تعریف می‌کند.
وبلن، عرضه مد و تجمل گرایی را بعد از توسعه اقتصادی در اروپا، بیشتر در حوزه زنان می‌داند و معتقد است که طبقه ثروتمند، قدرت خود را از طریق زنان خود نمایش می‌دهند و به همراه توسعه اقتصادی، زنان موظف شدند به تدریج به جای رئیس خانواده مصرف کنند. در همین جریان، این اندیشه قوت گرفت که کار تولیدی آشکار، به خصوص برای زنان محترم، تحقیرآمیز است و زنان بیش از مردان طبقه خویش، باید به تن آسایی تظاهر کنند.
تحت تأثیر این آداب، نظام اجتماعی امروز، زن را موظف می‌کند تا توانایی خانواده را در صرف هزینه به نمایش بگذارد. در شیوه طبقه مرفه، خوشنامی خانواده برعهده زن قرار دارد. بنابراین، صرف هزینه و تن آسایی تظاهری در حوزة عمل زنان قرار می‌گیرد.6
جیمز ساموئل کلمن، مقوله مد را یکی از اشکال رفتار جمعی و مترادف با هوس می‌داند. هوس‌ها در طول زمان، الگوی خاصی دارند، پدید می‌آیند، به آرامی رشد می‌کنند، کم کم نیرو می‌گیرند، به اوج می‌رسند وسرانجام رو به زوال می‌گذارند و از بین می‌روند. برخی از هوس‌ها در یک چرخه همیشگی قرار دارند، بدین معنی که یک هوس یا مد پدیدار می‌شود و جای مد قبلی را می‌گیرد و به نوبه خود جای خود را به مد دیگری می‌دهد. در واقع سبک پوشاک فرد با توجه به واکنش دیگران انتخاب می‌شود، یعنی افراد به شیوه‌ای لباس می‌پوشند که مورد پسند دیگران باشند.
به عقیده زیمل، مد هم میل به همرنگی با دیگران را ارضاء می‌کند و هم میل به جدایی و ممتاز بودن از دیگران را برآورده می‌سازد. فرد با پیروی از مد، هم خود را متفاوت و بدیع می‌سازد و هم جایگاه اکثریتی را که مانند او رفتار می‌کنند، بدست می‌آورد. بنابراین، مد پدیده اجتماعی خاص نظام سرمایه‌داری و مدرنیته غربی است که از یک سو، میل به همرنگی با دیگران و تأیید آنها و از سوی دیگر، با میل به ممتاز بودن، با مقولات فردی و خاص بودن ارتباط دارد. بنابراین اگر بخواهیم جریان اصلی مد را بهتر درک کنیم  باید آنرا در رابطه با فرآیند مصرف‌گرایی قرن بیستم در غرب همراه سازیم که به طور کلی می‌توان خصیصه‌های آن را در دو مورد زیر برشمرد:
- فرهنگ مصرفی، فرهنگ مصرف است. معنای این عبارت آن است که در دنیای جدید، هسته اعمال اجتماعی و ارزش‌های فرهنگی، ایده‌ها، آرزوها و هویت‌ها بیشتر در رابطه با مصرف تعریف می‌شود و جهت می‌یابند تا بوسیله دیگر ابعاد اجتماعی همچون کار، شهروندی و جهان بینی مذهبی.
- فرهنگ مصرفی، فرهنگ جامعه مبتنی بر روابط بازار است. این ویژگی به این معنی است که رفتار‌ها و تعاملات انسانی از طریق بازارها جهت می‌گیرند، بازارهایی که روز به روز در حال گسترش هستند. در جهان کنونی، «بازار آزاد» به عنوان ویژگی یک جامعه خوب مطرح شده است و ادعا می‌شود که به شکل عقلانی، ثروت، کالاها، خدمات و آزادی انتخاب را به مصرف‌کنندگان عرضه می‌کند. واقعیت آن است که این عقلانیت، همان عقلانیت ابزاری متأثر از فرهنگ صنعت است که بوسیله سرمایه‌داران سودجو ایجاد شده و مدام دستکاری می‌شود و در جهت تأمین منافع بیشتر آنها تغییر می‌یابد. جنبه منفی و سویه تاریک این نوع فرهنگ در جامعه، مصرف‌گرایی، اسراف، تجمل گرایی، مادی گرایی، فرصت طلبی، خود پرستی و افراط در لذت‌جویی است.
بخش مهمی از آنچه که از آن به عنوان مصرف‌گرایی یاد می‌شود، مربوط به خرید و استفاده از لباس است. چنین گرایش فرهنگی‌ای بیشتر مربوط به بعد از جنگ جهانی دوم است و خاستگاه آن کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی است، اما با ظهور پدیدة جهانی‌شدن، این امر گسترده‌تر شده است. این حوزه بیش از همه، زنان و جوانان را درگیر خود کرده است و مخاطبان اصلی تبلیغات این شکل از مدگرایی، به ویژه در حوزه پوشاک، زنان و جوانان می‌باشند. برخی از سؤالات مهمی که در پی این مصرف‌گرایی افراطی و مدپرستی، که گاه به عنوان مذهب جدید از آن یاد می‌شود، مطرح می‌شود، از قبیل موارد ذیل است. تعامل افراد و کالا‌ها و اشیاء یا تعامل افراد با نظام اشیاء در جامعه چیست؟ پیامد هواهای نفسانی زنان و جوانان که میادین و محله‌ها و مکان خرید را عرصه گردشگری خود کرده‌اند و به مد‌ها و لباس‌ها، و در کل، «خرید» عشق می‌ورزند و پیوند های عاطفی با این فضاهای جدید برقرار می‌کنند، چیست؟
اینها نمونه سؤالات اساسی هستند که در بخش بعدی سعی خواهد شد به صورت اجمالی، پاسخی درخور توجه به آنها داده شود.

مد ، لباس و تهاجم فرهنگی